لحظه لحظه هاتون شکلاتی
|
از تو مي نويسم براي تو كه من از خود هيچ ندارم كه من از خود هيچ نباشم كه من هيچ...
من از وجود تو برخاستم از انعكاس صداي تو هست شدم از شعر گفتن هاي تو شاعر شدم...
بي تو حتي شعر به بالينم نمي غلطتد بي تو حتي هوا برايم نمي رقصد بي تو حتي...هيچ
دستم بر خاطره ي دستانت چسبيده لبم بر عكس هاي مانيتور
چشمم از نور نگاه تو كور شد و چه بينايم در اين دنياي شكلاتي
قلبم از حضور تو پر شد و چه زيباست اين لبالبي و سرشاري...
اعتيادم به كافه نشيني موهبتي است كه تو ارزاني داشتي به من. نسخ يادت كه مي شوم ژاندارك التيامم مي بخشد
.
.
.
.
چه بگويم؟رونوشت چه باشم؟كه از درون من فقط تو روييدي و زبانم چيز ديگر نيافت
نظرات شما عزیزان:
+دو شنبه 1 آبان 1391برچسب:, 1:30 آقای شکلات